3 شمیم ظهور 4 |
یاران !
کجا می رویم؟
چرا از روزگار گله می کنیم؟
چرا با لبخند بیگانه ایم؟
چرا از یکدیگر خسته ایم؟
چرا به آب و آسمان نگاه نمی کنیم ؟
چرا انتظار بهار را نمی کشیم؟
چرا دیگر صورتهایمان « ناضره» نیست؟
چرا چشم هامان «الی ربّک ناظره » نیست؟
مگر فراموشمان شده زمین از آن خداست و « یورثها من یشاء من عباده »؟
مگر فراموشمان شده « والعاقبة للمتقین »؟
چرا دل هایمان را به « اِنّ الارض یرثها عبادی الصالحون» خوش نمی کنیم؟
چرا منتظر «الساعة» که « قریب » است نیستیم؟
چرا برای «یوم الخروج» روز شماری نمی کنیم؟
چرا به « والله متم نوره » یقین نداریم؟
……………
یاران !
باور بیاوریم به وعده خداوند که « لیستخلفنّهم فی الارض » .
که « لیظهره علی الدین کلّه » جدی است ، اگر چه مشرکان را خوش نیاید.
محبان !
«انشق القمر » در پیش است.
«اقترب الساعة» چشم بر هم زدنی طول نمی کشد.
« یوم الفتح» از راه می رسد و خدا نکند در آن روز از کسانی باشیم که ایمان به دردمان نخورد.
منتظران !
نمازهایتان را با « امّن یجیب المضطر » ختم کنید،
و به یاد داشته باشید منت خدا را بر « الذین استضعفوا فی الارض »
او همه ی تشنگان را با « ماء معین » سیراب می کند.
……….
خداوند اراده کرده است که ما قوی باشیم ، که او را دوست بداریم و او دوستمان بدارد.
خداوند به « اقاموا الصلوة » ما افتخار می کند.
« اتوا الزکاة » ما را به رخ دنیاطلبان می کشد.
از « امروا به معروف و نهوا عن المنکر» ما حظ می کند.
عاشقان!
ما تنها نیستیم.
«اینما تکونوا یات بکم الله جمیعا» دست به سر کردن ما نیست.
چرا نوید « بقیة الله خیر لکم » را به یکدیگر نمی دهیم؟
به خدا قسم زمین مرده نمی ماند!
به خدا قسم « جاء الحق » آمدنی است!
« زهق الباطل » شدنی است!
و وای به حال ما اگر از مفلحون « حزب الله » نباشیم……
بر گرفته از ماهنامه ی « موعود» ، ش 28
¤ نویسنده: خادم المهدی